محل تبلیغات شما

مدتی است که در زوایای اندیشه ام وجودی را جستجو می کنم که وجودم بهاو وابسته است. بصورت یک رویا بیاد دارم که گفتی بهتر است ابتدا همدیگر را بشناسیمکه من احساسم بگونه ایی بود که بدون درنگ جواب گفتم ؛ برای شناختن تو یک نگاه کافیو برای زندگی کردن با تویک عمر کم است . امروز در جایگاهی ایستاده ام که به ایناحساس و گفتار و جواب شک کرده ام . تازیانه های زندگی درس هایی به جبر به انسان می آموزد تا هیچگاه از روی احساس عشق نورزد ؛ عاشق نگردد.

شاید آدمی باید بواسطه تجربه تکامل یابد ولی افسوس بهای تجربه کردنگذر عمر است که هرگز به جایگاه قبلی خود بازنخواهد گشت و این پارادوکس همیشه ازخود غمی بجای میگذارد تا صاحبان اندیشه را در این غم غوطه ور سازد و چون پاییز میآید دیگر اندیشه و عقل زایل میگردد ؛ چون پاییز میاید وجود انسان لبریز از احساسمیگرد ؛ چون پاییز میاید غم نگاه و شناخت؛ شکوفه میدهد و چون پاییز میاید بوی

 

شقایق بلوغ عشق است

وقتی خاک

اندام متبرک عشق را

به مساعدت خنجر می پوشاند

فراتر ازحکایت سرخ عشق

افسانه ای آیا به کتاب بزرگ زندگی ثبت است؟

وقتی صدای ما از ارتفاع غشق

شکوفه سرخ جراحت می چیند

بگذار بی دلان در برهوت روحشان

با سرآب های بی رنگ تصورشان خوش باشند

ما عشق را

در گلستان زخم دیده ایم

و در اوج مرگ زندگی

( شعر از استاد جلال ملکشا)

                         آپلود عکس

وقتی که پاییز میاید

سالی دیگر سلطان فصلهادر دیارم (شارکه م سنه ) با مهر آمد

دوستان عزیز ئامانـــــــــــــــج

  ,عشق ,پاییز ,؛ ,زندگی ,چون ,    ,چون پاییز ,پاییز میاید ,را در ,است که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tibimenra افسران مبارز ضــرب الـمــثـل رسانه کوهسرخ Richard's memory tiomakartu aftadamma درگاه رسمی اطلاع رسانی فعّالیّـت های علمی پژوهشی دکتر رضا دادگر کتابخانه عمومی علامه تنکابنی landlinetre