وقتی که یلدا میشودپاییز غوغا میکند
سربندِ زرد و قرمزشرا از سرش وا میکند
غرقِزمستان میشود روحِ نمور و خسته اش
در گوشِخوابِ بوته ها آرام نجوا میکند
پای درخت نارون این بار زانومیزند
با چشم هایی اشکبار زاری و بلوا میکند
توی سکوت و انزوا با باد همسو میشود
امیدوار و بی قرار او را تمنا میکند
وقتش به پایان آمده سمت زمستان میرود
با حسرت و دلواپسی شب را تماشا میکند
غمگین و دلگیر از همه دل را به دریا میزند
آن آخرین ته مانده هایش را هویدا میکند
تف میکند بر زندگی بر جبر راضی میشود
در پیش میگیرد ره و رو سوی فردا میکند
پاییز در ورای مهربانیها و نامهربانیهایش نفس های آخرش را می کشد ودیگر قبول کرده است که امسال محکوم به رخت بر بستن است؛ پاییز می رود و اندک اندکراه را برای رقیب همیشگیش هموار می کند که بیاید؛کم کم رنگارنگی پاییز تبدیل شدهبه بارقه ایی از نا امیدیها و زیباییش بسیار کم رنگ؛ پاییز می رود و دردی کشانمیخانه را تا سال دیگر تنها خواهد گذاشت . رفتنی باید برود و زمستان آمدنی خود رامهیا می کند تا بیاید وکفن بر روی زمین بپوشاند و همه جا را یک رنگ و سفید گرداند.
معنی شعر کوردی روی عکس:
---------------------------------
چقدر زیباست که کسی
دردی داشته باشد وآشکارش نکند
وچقدر زیباست عاشقی
اشک بریزد و کسی صدایش را نشنود
از آن هم زیباتر کسی است
عشقی داشته باشد و هرگز فراموشش نکند
تقدیم به تمام عزیزانی که در این مدت گه گدار به خانه متروکه ئامانج سر زدند و او را در گورستان فراموشی برای همیشه دفن نکردند.و تقدیم به عزیزترین کسم
میکند ,پاییز ,میشود ,زمستان ,روی ,زیباست ,می کند ,رود و ,می رود ,پاییز می ,داشته باشد
درباره این سایت