چه زیبا امشب به بالین من ویرانه آمده ای و با چشمان نافذ نگاهت رابا نگاهم گره زدی؛ اما دیگر این نگاه صلابت گذشته را ندارد . آزردن دردیست که هنوزواکسنی ندارد. اگر چه یادت در طول زمان اندکی کم رنگ نشده است اما سینهای آکنده از غم این سالها را با من زیسته و در سیر و سلوک غمناک قلبی به کسیرسیده ام که مدام هست و هست و نه دل می رنجاند و نه روی برمیگرداند. به عشقش آنچنانمبتلا گشته ام که در احوالات خودم؛ هر آن با او هستم و هستم .آری همه چیزم یعنی او؛او .
******
دوست دارم با تندیس جدید استاد هادی ضیاالدینی که در کوه آبیدر بهتازگی نصب شده احساسم را به اشتراک بگذارم و در پی زایشی جدید باز بر اوج قله ها بایستم .
درد منکشته شمشیر بلا می داند
سوزمنسوخته داغ جفا می داند
مسکنمساکن صحرای فنا می داند
چاره منکن و مگذار که بیچاره شوم
سرخودگیرم و از کوی تو آواره شوم
بزرگترین مجسمه ایران با ارتفاع 21 بیست و یک متر با پایه نصب در کوه آبیدر سنندج
درباره این سایت